پسری که تورا دوست داشته باشد تنت را عریان نمیکند بانو! بلکه لباس عروس تنت میکند.......بفهم عشق اگه واقعا عشق بود........لذت بوسه بر پیشانی لذت بخش تر از بوسه لب بود........اگه عشق واقعا باشد همان دستانت را که میگیرد حتی برای لحظه ایی دیوانه اش میکند.........واز برق چشمانت مست میشود.........احتیاج به هم آغوشی و هم خوابی نیست.......اگر عشقت مردانگی داشته باشد از دوری یکدیگر هم لذت میبرید.....چون مطمئن هستی جایت در قلبش ثابت و دست نخوردنیست!!لازم نیست هرروز هفت قلم ارایش کنی که مبادا خوشگلتر از تو دلش را ببرد.....خیالت راحت است که تو با همان قیافه و خود واقعیت حاکم ذهن او هستی.......این مطمئن بودن رابطه یعنی!!!! بالیدن به خودت!!که یه مردی در زندگیت داری تا همیشه تکیه گاهت است و یقین داری تنها انتخابش هستی و بس!
در جلسه امتحانِ عشق من ماندهام و یک برگۀ سفید! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی.. درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود! در این سکوت بغضآلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند! و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش میکشد! عشق تو نوشتنی نیست.. در برگهام، کنار آن قطره، یک قلب میکشم! وقت تمام است. برگهها بالا....